سلام 

پیرو مطلب قبل (با کمی تاخیر)

با قطار روز شنبه به مشهد حرکت کردیم . و صبح یکشنبه حدود نه صبح به مشهد مقدس رسیدیم . روز اول که به دنبال یک پناهگاه , هل یا مسافرخانه بودیم که خوشبختانه یافت شد به سختی البته  . در ادامه کار ب مرحله مریضی همراهان می رسیم :)) به این شکل که بچه های گروه به دل درد و گلاب به روتون . . . .  مبتلا شدند . و قسمت شد ساعاتی در دارالشفا حرم امام رضا علیه السلام باشیم . 

؛

دارالشفا حرم که در بخش ورودی سمت بست شیخ طوسی واقع شده است و از انواع خدمات درمانی و دستگاه های درمانی برخوردار است . البته مشکل اینجا بود که خواهر کوچکم به انواع برخی داروها و سرم ها حساسیت داشت و روند درمان طولانی شد . بالاخره توانستیم حدود سه بعد از ظهر مشرف شویم حرم . 

؛

بله . و  این شد ماجرای کار :) 

هر روز به همین منوال من با یک عدد پیراهن بر تن و یک لباس ذخیره ,تکه کوچکی نان و یک بطری آب ؛هر رو ساعت 7 روانه حرم میشدم و ساعت 23 به محل اسکان برمیگشتم 

خانواده هم در این میان ساعاتی رو در حرم می بودن . اما با هم نبوودیم . اونا شب های حرم براشون لذت بخش تره من روزا ...... شاید بعدا فرق کنم 

؛

از این سفر فقط سه خرید داشتم 

یکی کتاب تن تن و سندباد(با تقریظ امام) و یکی کتاب حجاب بی حجاب استاد زائری و یکی هم کتاب رمان رویای نیمه شب و یکی هم کتاب شرح (تفسیر) زیارت جامعه کبیره به ترجمه آقای نائیجی و تالیف علامه درود آبادی 

.

.

چهارتا شد ]نه؟ :)) 

این کتاب ها رو هم از انتشارات حرم خریدم . انتشارات به نشر(آستان قدس رضوی)  البته کتابای انتشارات دیگه هم می فروختن 

؛

و در پایان اینکه کلی قرار مدار با امام رضا علیه السلام داشتم و کلی قول دادم و هرچی خودشون صلاح میدونن 

و بالاخره روز بیستم به کرمان رسیدیم 

؛

البته در این سفر من با چند مجموعه فرهنگی صحبت کردم با چندتا مهندس و آدمایی که کار فرهنگی میکنن و به دو تا مسجد مهم مشهد سر زدم که کارای فرهنگیشون زبانزد شده و گزارش اینا قراره بره برای یک مجله خبری منتشر بشه و تو وبلاگم دربارشون نمینویسم 

؛

یا علی مدد